گم در مه

ساخت وبلاگ

عزیزم، این اسمش زندگی نیست. این فوق فوقش، در خوش بینانه ترین حالت ممکن، یک تحمل طولانی است. یک تحمل خیلی خیلی طولانی... گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 156 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 19:13

چیزی که زیست این سال های اخیر نشانم داد، عین محال بودنِ محال بود. این که غیرممکن، اصلا، ذاتا و به شکلی ماهوی و جوهری محال است و هرگز، حتی در فرض هم اتفاق نمی افتد. قاعده ی غیرممکن بودن، هیچ استثنایی ندارد و جنگیدن با آن و هر خزعبلی که مدعیان تفکر مثبت و دری وری های این چنینی می گویند، مفت نمی ارزد و بی فایده است. بیمار سرطانی هیچ گاه خوب نمی شود. رابطه ی تمام شده هیچ گاه ترمیم نمی شود. آدم های رفته برنمی گردند. قلبی که از کار افتاده دوباره به کار نمی افتد. مسیر تغییرات این دنیا که به سمت آنتروپی و زوال است، هیچ گاه تغییر نمی کند. فشردگی رخ نخواهد داد، آن چه هست از هم پاشیدن است، متلاشی شدن. محال، محال است و هیچ تلاشی در حد مردن هم تغییری در ماهیتش نمی دهد. جنگیدن با محال، افتادن در دور باطل است. دانستنی آرامم می کند. قطعِ قطعیِ امید حالم را بهتر می کند. از همه جدا و به خود متکی ام می کند. دنیا را متصل به تخم--م می کند و چی از این عالی تر؟ گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 19:13

به من از صبر نگو و از گذشتن. از عبور حرفی نزن. من نمی‌توانم مثل تو باشم. من نه چیزی برای از دست دادن پیش رویم می‌بینم و نه به چیزی دلخوشم. من در تیزترین نقطه‌ی این مسیل که مدام آماج باران‌های توفان‌آساست ایستاده‌ام و هر‌آن‌چه از مایه، صبر و عشق بوده داده‌ام. کسی نمی‌تواند با من از عبور حرف بزند یا از صبر چیزی بگوید. من خودِ عبورم. صبر هم معنایی برایم ندارد، چون دنبال نتیجه‌ای نیستم.سه سال پیش در همان پورتوفینوی لعنتی پاییزی پیدات کردم. اما همان موقع از دستانم لغزیدی. همان اولین روزها. همه تلاشم در این سه سال معطوف دویدن دنبالت شد... بی نتیجه... چون فقط فرار کردی... فقط فرار... گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 19:13